همرزمان شهید: 

قبل از شروع عملیات، رضا با تعدادی دوستانش به زیارت حضرت زینب (س) میروند و به آنها می گوید هرکسی برای خود خلوتی داشته باشد و هیچ صحبتی نباشد .

بعد از نیم ساعت که اماده رفتن بودند او را صدا می زنند و رضا با چشمانی گریان رو به دوستانش می گویدچقدر خوب می شد که در این عملیات برویم و دیگه برنگردیم وآثاری از ما نباشد.

ساعاتی از کلام رضا نگذشته بود که دعایش مستجاب شده بود.

شـ‌هید رضا ایزدیار

 @zakhmiyan_eshgh


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی داروخانه و مطب دندانپزشکی با تجهیزات آزمایشگاه Beth ب مثل بصيرت...ميم مثل مطهري Korry KISH-MASHAD وبلاگ تخصصی شهرسازی - رحمان بازیار دریا کامپیوتر سلاله ی سپیدی انجام پروژه های داده کاوی فروشگاه اینترنتی ابزار هارپاگ