شهید احمدحاجیوند الیاسی اهل نماز اول وقت و نماز شب بود. یک روز چون مهمان داشتیم و همه خسته بودن همان اوایل شب خوابیدن.

احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام) کمک به مستضعفان را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر شبانه برای یتیمان و ضعفا غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری و بطوریکه کسی متوجه نشود به آنها تحویل میداد به همین خاطر دیر به خانه می آمد،

وقتی که آمد مشغول نماز شب خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن، و همراه احمد به امید اینکه نماز صبح هست مشغول نماز خواندن شدن و بعد نماز هم خوابیدن

تا اینکه اذان صبح را گفت و احمد مشغول بیدار کردن آنها برای اقامه نماز صبح شد، یکی از مهمان ها که بیدار شده بود و از چهره اش خستگی میبارید به احمد گفت: مگر ما نماز صبح را باهم نخواندیم پس الان چرا بیدارمان کردی؟!

شهید احمد خندید و گفت برادر من، اون موقع نماز شب بود که خواندیم، اذان صبح را تازه دارد میگوید و مهمانمان با خنده به احمد گفتن عجب کلاهی سرمان گذاشتی و رفت تا برای اقامه نماز صبح آماده شود.

شهید احمد حاجیوند الیاسی 

 @zakhmiyan_eshgh


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلینیک تخصصی زیبایی مارال تجارت الکترونیک اطلس ایده شهید عبدالله سمیع فرخشهر روانشناسی نوزاد-کودک-نوجوان صخا(صندوق خانوادگی ابرسج) فروش نود 32 بلاگ توکار | مشخصات و قیمت خرید لوازم خانه و آشپزخانه جکستان و اسستان در خنده بازار شرکت طرح معماری ایوان کافه گپ|چت |چت روم|چت روم فارسی|نازچت